یلدات مبارک پسر پاییزی من
انتهای خیابان آذر...
باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان...
قراری طولانی به بلندای یک شب...
شب عشق بازی برگ وبرف...
پاییز چمدان به دست ایستاده...
عزم رفتن دارد...
اسمان بغض کرده و می بارد...
خدا هم میداند عروس فصلها چقدر دوستداشتنیست...
کاسه ای آب میریزیم پشت پای پاییز...
و تمام میشود...
ای آبستن روزهای عاشقی رفتنت به خیر
و سفرت بی خطر!
یلدات مبارک پسر پاییزی من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی